گروه بینالملل مشرق - اندیشکده «بروکینگز» در مقالهای به قلم «سوزان مالونی» مینویسد: «حسن روحانی» رئیسجمهور جدید ایران روز جمعه با گفتگوی بیسابقه تلفنی با «باراک اوباما»، رئیسجمهور آمریکا در خاتمه اولین دیدارش از آمریکا اقدامی تاریخی انجام داد. این گفتگو به حدود 35 سال سکوت بین دو حکومت پایان داده و طبق گفته «اوباما»، امیدهایی را رقم زده که بتوانیم به راهحلی جامع برای بحران هستهای ایران و حتی بیش از آن –یعنی شروع رابطهای جدید بین آمریکا و ایران – دست یابیم.
اگر ایران بخواهد در دشمنی با آمریکا تغییر ایجاد کند، باید موانع را مدیریت کند
به گزارش مشرق، مالونی در ادامه با بیسابقه خواندن دیپلماسی ایران در نیویورک مینویسد: این تماس تلفنی با یک اقدام بیسابقه تاریخی دیگر، یعنی نشست بین وزیر خارجه ایران، «محمد جواد ظریف»، و وزیر خارجه آمریکا، «جان کِری» دنبال شد. اعلام این اخبار در رسانههای عمومی موجب سردرگمی بسیاری از ایرانیان شد، زیرا یک منبع وابسته به «روحانی» خبر تماس تلفنی را اعلام کرده و جزئیات آن را نیز برشمرد و اندکی بعد «اوباما» نیز در یک نشست مطبوعاتی فوری در واشنگتن همین نکات را اعلام نمود. به هر حال، رئیسجمهور ایران پس از ورود به فرودگاه مهرآباد تهران با واکنش نامناسب [عدهای خودسر] مورد استقبال قرار گرفت و گروه کوچکی از تندروها اقدام به پرتاب کفش و تخممرغ در اعتراض به او کردند. این اقدام یادآوری کوچک اما جدی موانعی بود که اگر حکومت ایران بخواهد حتی در یکی از دلایل اصلی وجودیش، یعنی دشمنی با آمریکا اندکی تغییر ایجاد کند، باید این موانع را مدیریت کند.
هنوز نمیتوان گفت که فقط یک تماس تلفنی تا چه حد میتواند برای دو کشور و برای جامعه جهانی مهم یا غیرمنتظره باشد. آخرین تماس مستقیم بین رهبران آمریکا و ایران قبل از اوجگیری انقلاب 1979 ایران و زمانی بود که «محمدرضا پهلوی» آماده میشد که کشور و تاج و تخت را برای همیشه رها کند. ماهها بعد، نشستی بین رهبران اولین دولت پس از انقلاب ایران و مشاور امنیت ملّی وقت آمریکا، «زبیگنیو برژینسکی» جرقه اشغال سفارت آمریکا در تهران را زد، که خود موجب بحران گروگانگیری و قطع رسمی روابط دوجانبه شد که تا امروز ادامه داشته است.
تماس تلفنی همچون نوک یک کوه یخ است؛ این تماس از سوی کاخ سفیدِ خطرگریز هیچ معنایی نخواهد داشت مگر آنکه دلایلی قطعی ارائه شود که نشان دهد سیگنالهای تهران میتواند به چیزی جدیتر منجر شود. هدف نهایی این حرکت نرم باید در هفتهها و ماههای آتی که دو طرف تلاشی سریعتر را برای رسیدن به توافق هستهای در پیش میگیرند، شفاف شود.
اوباما قبلاً نیز برای رابطه با ایران تلاش کرده است
شاید تعیین اندازه و مقیاس این پیشرفت برای سیاستهای داخلی ایران و تحولات آینده آن بیشتر به طول انجامد. به طور کلّی، نیروهایی که موجب خلق این لحظه تاریخی شدهاند هنوز در پرده ابهامند. اگرچه «اوباما» طرفدار نظریه تعامل با دشمنان آمریکا است، و حتی در سال 2007 نسبت به گفتگو با «محمود احمدینژاد» ، اعلام تمایل کرد، اما مشخص شد که چالش ایران ترسناکتر و پیچیدهتر از چیزی است که وی تصور کرده است. پیشنهادات اولیه وی رد شده و ایران با انتخاب دوباره «احمدینژاد» در سال 2009 درگیر شورش داخلی شد. تشدید بیسابقه تحریمها سیاستهای سرسختانه ایران را تشدید کرده و تا اوایل ماه ژوئن، دستیابی ایران به رهبری که تمایل یا توان رابطه مستقیم با حکومتی را داشته باشد که هر جمعه –و از جمله همین جمعه- «شیطان بزرگ» خطاب میشود، ناممکن مینمود.
تهران حرکتی آرام را به سوی تغییر آغاز کرده است
اما همانطور که دیدیم و موجب شگفتی ما شد، ظاهراً تهران حرکتی آرام را به سوی تغییر آغاز کرده و از اختلاف نظر با جهان دور شده و به سمت پایانی میرود که هنوز بسیار مبهم است. این تغییر از گذشته دور آغاز شده و احتمالاً میتوان سرنخهای آن را در وقایع 2009 یافت. آشفتگی شدید ایران به سرعت سرکوب شد اما تفرقه عمیقی را بین سران حکومتی بجا گذاشت که بسیاری از آنها زندانی شده بودند. سال بعد، تلاش جدی آمریکا برای تنبیه تهران به دلیل برنامه هستهایش و حمایت از تروریسم از طریق مجموعه تحریمهای شدید اقتصادی که صادرات نفت ایران را به نصف کاهش داده و تجارت و دسترسی به هرگونه سودی را ممنوع مینمود، جهانی شد.
انتخابات ریاستجمهوری بیسابقه مردم را به صحنه بازگرداند
آرایش مجدد داخلی ایران حداقل در کمپین انتخاباتی «روحانی» آشکار شد –انتخابات ریاستجمهوری شاد و بیسابقهای که بسیاری از مردم را دوباره به صحنه اجتماع بازگرداند تا جایگاه خود در تعیین آینده کشورشان را مطالبه کنند. آنها دستهدسته به خیابانها آمدند و شعارهایی را سر میدادند که فقط چند هفته قبل از آن میتوانست موجب دستگیریشان شود. پس از تایید پیروزی وی و نیز چند روز بعد وقتی ایران به جام جهانی راه یافت، مردم در خیابانها به شادمانی پرداختند. آنها قبل از آنکه جهان متوجه شود، به درستی دریافته بودند که پایههای ساختاری سیاستهای شکننده ایران در حال تغییر است و اینکه این انتخابات میتواند امیدها و فرصتهای آنها را باز گرداند.
روحانی واسطه پایان انزوای سیاسی ایران است
سه ماه قبل، وقتی نتایج انتخابات اعلام شد، واضح بود که ایران در حال تغییری اساسی است. من همان روز عصر، ساعاتی قبل از تایید پیروزی «روحانی»، نوشتم که ایران یک واسطه یافته است –کسی که انزوای تحقیرآمیز ایران از جهان را پایان دهد، همانطور که «علیاکبر هاشمی رفسنجانی»، رئیسجمهور سابق اجازه یافت که جنگ با عراق را پایان دهد.
حضور تکنوکراتهای باتجربه برای ارتباط با واشگنتن
پس از انتخابات، شواهد ابراز شده از سوی ایران این اطمینان را تقویت کرد که «روحانی» طبق فرمانی رسمی وظیفه دارد به توافقی دست یابد که حلقه تحریمهای بینالمللی را درهم شکسته و جایگاه جهانی ایران را ارتقاء دهد. گردآوری کابینهای از تکنوکراتهای باتجربه، انتقال پرونده هستهای به وزارت خارجه که به گونهای بیسابقه حرف از ارتباط با واشنگتن میزند، ایجاد دسترسی غیرمعمول به جهان –همه اینها نشانههایی بود که دوره «روحانی» موجب تسهیل نوعی آتشبس در نبرد ده ساله ایران در دفاع از برنامه هستهایش خواهد بود.
بدبینیهای اولیه طبیعی است/هردو طرف از سوی گروههای تندرو تحت فشار هستند
در این مرحله اولیه بدبینی بسیاری وجود دارد و این مسئله طبیعی است. ایران تغییرات شگفتی را در گذشته تجربه کرده است، و هیچ یک موجب رابطه بهتری با واشنگتن نشده است. آیتالله «خامنهای» و تندروها همچنان نسبت به واشنگتن بدبین هستند و با ارزشهای کثرتگرایی و دگراندیشپذیری که اهداف اصلی آمریکا هستند مخالفند؛ و مباحث مطرح در مذاکرات هستهای –صرفنظر از مقولات ایدئولوژیک و راهبردی مطرح در هرگونه گفتمانی که فراتر از مقوله هستهای باشد، شامل مجموعه الزامات امنیتی حساسی است که هر دو طرف در مورد آن نظرات مغایر دارند. هر دو طرف میخواهند تا حد ممکن امتیازات کمتری بدهند، و در عوض امتیاز بیشتری بگیرند. هر دو طرف سیاستهای داخلی تندی دارند، و رأیدهندگان هر دو سو به دشمنی متقابل معتقدند و بازیگرانی از هر دو طرف در تلاشند تا قدرت ریاستجمهوری را بکاهند.
این فقط یک تماس تلفنی است –این یک توافق نیست و با آشتی دوباره فاصله زیادی دارد. اما بیش از سه دهه است که حتی یک تماس تلفنی هم بین دو حکومت صورت نگرفته است. «روحانی» در طی دیدارش از نیویورک شعاری را تکرار کرد - «هر چیزی ممکن است» - که ظاهراً شعاری ملایم است اما با نگاهی به تاریخ دوجانبه، نشاندهنده چیزی ارزشمند است. اینکه وی بتواند به اهدافش برسد یا خیر را باید در آینده فهمید، اما آنچه اکنون مشخص است، آن است که بیش از آنچه همگان تا چند هفته قبل گمان میکردند از ایران برمیآید.